ما به هوش هیجانی نیاز داریم

ما به هوش هیجانی نیاز داریم

ما به هوش هیجانی نیاز داریم

ما به هوش هیجانی نیاز داریم چون گاه از خودمان تعجب می کنیم شاید از خود انتظار داریم که با وجود موفقیت های آکادمیک و درآمد بالا چرا مشکلاتی را در روابط تجربه کنیم؟ طرد شویم، خیلی زود کات کنیم.

در مشاوره های ازدواج بارها مراجعانی را دیده ایم که موفقیتهای شغلی و مالی پارتنر را در نظر گرفته اند و دست به انتخاب و ازدواج زده اند.

در حالی که بعدها و بر سر بحران های عاطفی و ارتباطی و به دنبال جلسه های مشاوره متوجه شده اند نامزد یا همسرشان به شدت با هوش هیجانی ضعیفی در روابط رفتار می کند.

افرادی که در هوش هیجانی ضعیف هستند:

نحوه واکنش خود به دیگران را در نظر نمی گیرند

قبل از دانستن موضوعی زود قضاوت می کنند

از کلیشه های ساخته پرداخته در ذهن خود استفاده می کنند.

هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی یعنی توانایی تشخیص احساس خود و فهم آنچه که به شما می گویند و تشخیص احساساتی است که بر افراد اطراف شما اثر می گذارد.

چون احساسات نشانه ای هستند برای اینکه به ما بگویند باید به مساله ای توجه کنیم

قدم بعد تصمیم بگیریم که آیا اون مساله اهمیت دارد یا نه

سپس بهترین واکنش را نسبت به آن مساله انتخاب کنیم.

مثلا اگر عصبانیت باعث شود شما به دیگران یا خودتان آسیب بزنید، احساس مخربی خواهد بود.

اما اگر از همین عصبانیت در جهت حمایت و مراقبت کردن از خودتان و اطرافیان بهره ببرید، تبدیل به احساس خوب و مفیدی می شود

پس مدیریت کردن احساسات که یکی از مسائل مهم هوش هیجانی است یعنی شناخت احساساتی که دارید

تصمیم گیری درباره اینکه آیا این احساس مناسب شرایط هست یا نه!؟

و بعد واکنش متناسب با آن

همه صحبت بر سر این است که شما انتقال احساسات را به شیوه ای یاد بگیرید که روانشناسان به آن می گویند رفتار هدفمند.

اینجاست که ما به هوش هیجانی نیاز داریم چون 

اما این مرحله مستلزم خودآگاهی و آگاهی هیجانی است.

مستلزم شناخت دقیق از خودمان و احساسات مان

خودآگاهی 

خودآگاهی یعنی فهمیدن خودتان و رفتارتان در سه مرحله:

  • چه کاری دارید می کنید؟
  • چه احساسی نسبت به کاری که می کنید دارید؟
  • و اینکه چه چیزهایی را در مورد خودتان نمی دانید؟

و سوال آخر مهم است چون ما در زندگی روزمره عادت کردیم خیلی از کارهایمان را اتومات وار انجام دهیم.

خرید کنیم، به خانه بیاوریم و تقدیم همسر کنیم و جالب اینجاست که تعجب می کنیم اگر همسرمان هنوز هم ناراحت باشد!

چون فکر می کنیم دلیلی برای ناراحتی نیست وقتی من این همه زحمت می کشم.

اما اشتباه همینجاست.

ممکن است هر یک از ما مرد و زن خوبی برای خانواده یا شغل باشیم

اما این موضوع در ظاهر قضیه است.

همان ظاهری که هر کس از بیرون نگاه کند می گوید چه آدم خوبی

در تحقیقات می گویند ما که همش دیدیم سرش به کار و زندگی اش است.

اما این نتیجه گیریها سطحی است.

چقدر احتمال دارد اگر خودمان اینها را در مورد خودمان بشنویم، خود را جدی بگیریم و قابل تمجید و ستایش!؟

واقعیت ، خیلی زیاد!

اما همین که در یک رابطه ای چه شغلی و چه عاطفی نتوانیم خوب عمل کنیم دو اتفاق می افتد:

-طلبکار می شویم چون همه از ما تعریف کرده بودند در نتیجه از زاویه من خوبم، دیگران بد هستند نگاه می کنیم.

-استثنا هم وجود دارد؛ برخی هم قادرند اهمیت بیشتری به خود بدهند و مسئولانه نگاه کنند.

مثلا وقتی ببینند روابطشان به شدت تحت تاثیر قرار گرفته، اطرافیان مشکلات شان را گوشزد می کنند

یا “خودبازنگری” می کنند که دور و بر من چه پیش آمده که کسی در اطرافم نیست!

یا در روابطم زود عصبانی می شوم.

اینجاست که توصیه می شود روی خودآگاهی و خودشناسی وقت بگذارید و خودآگاهی را تمرین کنید.

اینجاست که می گوییم ما به هوش هیجانی نیاز داریم

چرا هوش هیجانی لازم است؟

ما به هوش هیجانی نیاز داریم چون اگر این ویژگی و مهارت را نداشته باشیم در برقراری ارتباط با دیگران به مشکل بر می خوریم.

من قبلاً در مقالات روانشناسی صنعتی گفتم که امروزه شرکت ها و سازمانها به ما مشاوران و روانشناسان مراجعه می کنند تا افرادی که دارای برخی ویژگیها از جمله هوش هیجانی هستند را در استخدام جذب کنند.

از ما خواهند که قصد دارند افرادی را پستهای سازمانی استخدام کنند و در نتیجه برخوردار بودن از برخی ویژگی ها ضروری است.

همانطور که گفتم یکی از این ویژگیها هوش هیجانی است.

پس ما به هوش هیجانی نیاز داریم چون خبر نداریم که شرکت ها و سازمانها چه ملاکهایی در استخدام کارکنان و مدیران شایسته در نظر گرفته اند.

این ویژگی در همه ی ابعاد ارتباطی ما نقش دارد حتی در زندگی مشترک و ارتباط با همسر

به کررات در جلسات مشاوره طلاق و زوج درمانی شاهد بودم کسانی که در موقعیتهای اقتصادی و تحصیلات موفق بوده اند اما در رابطه عاطفی نتوانسته اند ارتباط را مدیریت کنند.

و به راحتی به مشاجره و طلاق منجر شده.

علائمی که سطح پایین هوش هیجانی را نشان می دهد
  • اغلب احساس می کنید که دیگران منظور شما را نمی فهمند و ناراحت و عصبانی می شوید.
  • از اینکه افراد به نظرات و یا شوخی های شما حساس هستند، متعجب می شوید و یا فکر می کنید واکنش زیادی را نشان می دهند.
  • از ابتدا نظرهای خود را با قاطعیت بیان می کنید و از آنها شدیداً دفاع می کنید. (این مورد را در جلسه های حل مشاجره همسران بارها شاهد بودم)
  • در بسیاری از مشکلات تیمی، همیشه عده ای را سرزنش می کنید.
  • برایتان آزاردهنده می شود، وقتی دیگران انتظار دارند تا آنها را درک کنید.
  • به اندازه ای که خودتان  را در سطح بالایی از توقعات نگه می دارید، دیگران را نیز در این سطح از انتظارات قرار می دهید.

اما اگر می خواهید هوش هیجانی خود را تقویت کنید و می پذیرید که ما به هوش هیجانی نیاز داریم باید در این زمینه تمرینهای بیشتری انجام دهید.

افزایش هوش هیجانی

اگر می پذیرید که ما به هوش هیجانی نیاز داریم تمرینهای زیر را جدی بگیرید:

کسانی که هوش هیجانی پایینی دارند اغلب تاثیرات منفی حرفها و رفتارهای خود نسبت به دیگران را نادیده می گیرند

این افراد شکاف میان منظور خود و صحبتهایی که دیگران درک می کنند را نادیده می گیرند.

این توصیه روانشناس را جدی بگیرید که پیش از شروع هر جلسه فکر کنید، می خواهید چه تاثیری روی دیگران داشته باشید؟

وقتی پاسخ آشکار شد حال فکر کنید از چه کلماتی و لحنی برای انتقال موضوع باید استفاده کنید.

حتی فکر کنید اگر مخاطب شما ناراحت باشد چه عکس العملی را باید نشان دهید.

در ادامه ی جمله بالا مرکز مشاوره امین میرموسوی توصیه می کند که از همدلی غافل نشوید.

همانطور که گفتم باید فکر کنید مخاطب شما ممکن است ناراحت باشد.

در همدلی که باعث می شود زود واکنش نشان ندهید، قضاوت نکنید و حرف مخاطب را قطع نکنید، خود را جای او می گذارید و دقت می کنید که چه احساسی را تجربه می کند.

ما به هوش هیجانی نیاز داریم چون با کاربرد نکات فوق، رابطه موفقی را تجربه می کنیم و این باعث می شود حال بهتری را تجربه کنیم و عزت نفس مان افزایش پیدا کند.

Leave a Reply

Your email address will not be published.Required fields are marked *

هجده + 14 =

Instagram
Call Now Button